نوشته شده توسط : ..: • خـــ ـاطــ ـره •:..

سیلــــــــام دوس جـــ ـونا   

حتمـــــا یادتونه که یه مــــدت ساسی رو نبـــود و شایع شده بــــــود زندانه   

 

حـــالا میدوونم که این حـــرف چند وقت پیشــــه

ولی گفتم اگه دوس دارین بیشتــــر بدونین این پست رو بخــــونین از زبوون خـــود خـــودشه

 

 

 

 

 

 


 * ساسی مانکن خواننده موسیقی زیر زمینی باانتشار یک فایل صوتی که در یک سایت تخصصی موسیقی منتشر شده نسبت به تمام اخبار اخیر واکنش نشان داده است *

 


او در توضیحات خود گفته: این روزها یکسری خبرهایی منتشر می‌شود و من را در یک چارچوب‌هایی قرار می‌دهند که اصلا این قضایارا نمی‌فهمم!
 


وی درادامه افزوده: من هیچ فعالیتی در اینترنت نمی‌کنم، نه در فیس بوک، نه در ۳۶۰ و نه آی دی دارم و نه سایت دارم، ولی به اسم من در همه این فضاها فعالیت می‌کنند 


آخرین نمونه این خبرها خبر مربوط به کیش است و چون خبرهای ضد و نقیضی دراین باره منتشر شد و هر کسی هرچیزی خواسته دراین زمینه گفته ،

می‌خواهم از زبان خودم بشنویـــد که قضیه چه بوده است 

 


من در کیش بودم که یکی از دوستان نیروی انتظامی بخاطر ظاهرم بهم تذکر داد و یکسری از افراد دیدند که ما داریم باهم صحبت می‌کنیم 

 

بعد که آمدم تهران خبرها را از یکسری کانالها شنیدم. یکسری خبرهای بدتر دیگه را در سایت‌ها.... یکسری از زبان من حرف‌هایی زده بودند و حرف‌هایی نوشته بودند.... نمی‌دانم کانال‌هایی که اسمشان خبری است چرا خبری را که از صحت آن مطمئن نیستند پخش می‌کنند 

 



او ادامه داده: من هیچ مصاحبه‌ای نکردم و تمام چیزهایی که درباره من در اینترنت بوده همه‌اش دروغ بوده. همه خبرهایی که گفته اند دروغ بوده 


من دراین کشور زندگی می‌کنم و به قوانین کشور احترام می‌گذارم و در هیچ کشوری خارج از ایران کنسرت نگذاشته و نخواهم گذاشت و در ایران هم تا زمانی که اجازه ندهند کنسرت نخواهم گذاشت

 

و فقط زمانی که به طور قانونی اجازه بدهند کنسرت می‌گذارم 

 

 

 


˙·▪•● نـظــــــر فـــــــرامــوش نشــــه ●•▪·˙ 

 



:: بازدید از این مطلب : 862
|
امتیاز مطلب : 118
|
تعداد امتیازدهندگان : 32
|
مجموع امتیاز : 32
تاریخ انتشار : یک شنبه 26 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ..: • خـــ ـاطــ ـره •:..


♥  آیا میــــدانید عشق در چــند ثــــانیه اتـــفـــاق می‌افتـــــد!؟ 

 

 

 

 

محققان معتقدند عشق در نگاه اول کاملا ممکن است، چرا که بعد از دیدن شخصی که به نظر مورد پسند ماست، مواد شیمیایی با سرعت در مغز انسان ترشح می‌شوند .
 
 

نتایج تحقیقات در دانشگاه سیراکوس در نیویورک نشان داد، در زمان عاشق شدن 12 قسمت مختلف از مغز تحریک شده و شروع به ترشح مواد شیمیایی خاصی می‌کند که احساس خوبی به انسان دست می‌دهد. از جمله این مواد شیمیایی می‌توان به دوپامین، اکسیتوسین، آدرنالین و واسپوپرسین اشاره کرد
.
 
 


 


تقریبا همین مقدار از مواد شیمیایی در اثر مصرف کوکائین در مغز انسان ترشح می‌شوند . این بدان معناست که عاشق شدن اثری مانند مواد مخدر روی مغز انسان دارد .
 


پروفسور استفانی ارتیگ که این تحقیقات را انجام داده است در این باره گفت
این تحقیقات نشان می‌دهد عشق دارای یک پایه علمی است. اما نکته‌ای که در این جا توجه همه را به خود جلب می‌کند این است که آیا عشق قلبی است یا از مغز انسان سرچشمه می‌گیرد ؟؟



 


برای پاسخ به این سوال باید گفت که عشق در اصل از مغز انسان سرچشمه می‌گیرد، اما قلب انسان نیز در این میان بی‌تاثیر نیست. در حقیقت می‌توان گفت عشق یک جریان بالا به پایین و در عین حال پایین به بالاست که از مغز به سمت قلب و از قلب به سمت مغز در جریان است .

 

این مطالعات هم‌چنین نشان داد نمونه‌های مختلفی از عشق قسمت‌هایی مختلفی از مغز را درگیر می‌کند. عشق‌های غیر شرطی که معمولا بین مادر و فرزند وجود دارد توسط قسمت‌های میانی مغز به وجود می‌آیند
.
 
 

 


اما عشق‌های بین همسران توسط قسمت‌های پاداش مغز به وجود می‌آیند و علاوه بر آن قسمت‌های ادراکی مغز را نیز درگیر خود می‌کنند .
 
 
 

پروفسور ارتیگ در این باره گفت: انجام این مطالعات بسیار لازم است. عشق اثرات عصبی و روحی بسیار مهمی روی سلامت ذهنی انسان می‌گذارد و افرادی که در عشق خود به نتیجه نرسیده‌‌اند ممکن است دچار افسردگی‌های و اضطراب‌های روحی بسیار عمیقی شوند
.
 
 

 


اما اگر ما بتوانیم چگونگی فرآیند عشق را بررسی کنیم و متوجه شویم شکست عاطفی و عشقی چه اثراتی روی زندگی انسان ها دارند می‌توانیم روش‌های درمانی بهتری برای بهبود زندگی انسان‌ها پیدا کنیم .
 
 
اگر ما بتوانیم به طور دقیق مشخص کنیم که چه قسمت‌هایی از مغز انسان‌ها درگیر عشق می‌شوند، می‌توان افرادی را که به این دلیل دچار افسردگی شده‌اند به سادگی شناسایی کرد و برای درمان آن‌ها اقدامات بهتری انجام داد .

 

 

 


علاوه بر آن عشق باعث فعال شدن همان قسمت‌هایی از مغز می‌شود که در هنگام مصرف داروهای مسکن تحریک شده
؛
 
 
 
و به کاهش احساس درد منجر می‌شود. زمانی که شما در مورد فرد مورد علاقه خود صحبت می‌کنید همان قسمت‌هایی از مغز شما فعال می‌شوند که در زمانی که شما یک جایزه بزرگ را می‌برید و یا مواد مخدر مصرف می‌کنید شروع به کار می‌کنند .
 
 

به همین دلیل است که انسان‌های تنها و افسرده معمولا آستانه تحمل درد پایینی دارند و با کوچک‌ترین ناملایمات روحیه خود را می‌بازند و یا در مقابل مشکلات مقاومت پایینی از خود نشان می‌دهند
.
 

 


مطالعات قبلی نیز نشان داده بود عشق و علاقه در انسان اعتیاد آور است. دانشمندان معتقدند دلیل اصلی دشوار بودن جدایی و شکست عشقی نیز همین عامل است .
 
 
 
تحقیقات نشان می‌دهد افرادی که دچار این حالت می‌شوند مشابه با اشخاصی هستند که برای ترک اعتیاد تلاش می‌کنند .
 

دکتر هلن فیشر از دانشگاه راتگرز که این تحقیقات را انجام داده است در این باره گفت
عشق مانند اعتیاد است .
 
 

 

 
احساس علاقه می‌تواند مانند یک اعتیاد قدرتمند در بدن انسان شکل بگیرد و به این ترتیب جدایی تاثیرات بسیار مخربی روی ذهن و روان انسان‌ها دارد .
 
 
 
˙·▪•● نظــــر فـــرامـــوش نشــــه ●•▪·˙


:: بازدید از این مطلب : 796
|
امتیاز مطلب : 115
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
تاریخ انتشار : یک شنبه 26 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ..: • خـــ ـاطــ ـره •:..

 

10000000   سـ ـلاممم دوســتک جـ ـونای عجـ ـیجـ ـم  10000000 

 

خــــــ ـوفین ؟؟ خـــووفم

امـــ ـروز اومدم خــاطــ ـرات تابستــ ـونم رو براتـــ ـون بنویســم 

تابستـــون - 89

   

تـــــا اونجـــ ـایی که یادم میـــاد ،   ماه اردیبهشت و خـــرداد رو با امتحــانات نوبــت گذروندیم و وارد مـــ ـاه تیـــر شدیم

 

معمــــولا ماه مــ ـرداد به مســافــرت میـــریم و ماه تیــــر ماه استراحــت مطلقـــــه

ماهــی که تا ســاعت 12 ظهـــر میخــوابی و بعــد بیــدار میـشـی نـــه درسی نه کتـــابی نه چیزی

 

 

وواییییییی خیلـــی حـــال میـده من عـــاشق تــابستونمممم یه دوست دارم همسن و ســـال خـودم کــه خیلــی باهم صمیمی هستیم و خیلـــی دوستش دارم

 

 

خـــانواده ی ســاده و خوبین مخصوصـــا اینکــه مادرش با مامــی من صمیمی شــده اونقــد که بعضـی وقتا شبا پیش هــم میخــوابیم ( من و ســـارا دوستــم ) 

 

چــند شب بــود که اون پشــت سرهــم میـــومد و نــوبت من بــود که بــرم   اون روز قــرار بـــود بریـــم باهم تو اتلیـــه ای که خــواهرش اونجــا کار میکنــه عکس بندازیـــم

 

بعــدش هم که عکس گرفتــیم من بـــرم خــونشون . خــوب بالاخــره عکسا رو گرفتــیــم و خیلــی هم خوشمل دراووووومدن

 

بعـــدش من رفتـــم باهاشون خــونشون امــا مامانش گــفت یه طلـا خــریده که میخــواد بره براش کوچیکش کنن و دو دقیقـــه بریـــم تــا طــلا فروشی و بریــم خــونه

 

مــا هــم گفتیـــم باشه ! ! !

 

خــلاصــه خــلاصــه گربـــه پــرید تــوو کاسه رفتیـــم و رفتـــیم تا رسیدیم ! خــیابونا خیلـــی شلووغ بــودن و من و ســارا هم تاحــالا باهم نرفتـــه بودیم خیابون ! ! یعنــی نه که نرفتــه بودیمم انقـــد طــول نکشیده بـــود

 

بگــذریــم از اینا ! ! وقتـــی رسیدیم پاساژ  مامانش رفـت توی طــلا فــروشی و  کاری که داشت و انجــام داد و بطــرف خــونه برگشتیـــم

 

امــا چــون ماشین نداشتیـــم و پیــاده رفتـــه بودیم مجبـــور شدیم با واحد ( اتــوبوس ) برگردیم رفتــیم طرف واحد ها و صبــر کردیم تا واحد بیـــاد .

 

طولـــی نکشید کــه واحــد اومد و رفتــیـم نشستیــم بعــد دستــم رو کردم توی جیبــ  شلوارم که گوشیــم رو دربیـــارم که دیـــدم نیس !!!!!!!!!

 

باورتـــون نمیشه نفســـمممم داشت بنـــد میــومد چــون گوشیمو تـــازه خــریده بودم و گوشی خیلــی خــوبی بود ( 5800 NoKkia )

 

بخــاطر همیــن خیلـــی ترســیدم که کجــا ممکنه افتــاده باشـــه ؟؟؟؟ ســارا هــم به مامانش گفت و مامانش بیچــاره خیلـــی ترسید خــوب بالاخــره میترسید مامانم بهــش بگه یه روز دخـــتـرم رو دستت سپردم ببیـــن چی شد ! !

ولـــی مامان من کـــه 100 ســـال چنیـــن حـــرفـی نمیزنـــه

 

خــلاصـه دستـــام میلــرزید خیلـــی عصبـی شده بــــودم از همـــه بیشتـــر توو فکـــر عکسا و فیلمهـــای شخصیم بـــودم که تـــوو گوشیــم بود

 

خــلاصــه تا رسیدن به خـــونه همش داشـتـــم دعــا میکردم گوشیم پیـــدا شه زودی رسیـدیم خــونه و سارا گفت بیـــا به گوشیت بزنگیـــم شـــاید یکــی برداشتش یــا چمیـــدوونم .........

 

اونم مثه مـن خیلـی هـول شده بــود و نمیدوونستیـم چیکـار کنیم تصمـیم گــرفتیـــم زنگ بــزنیم صــدای بوق بوق داشت خفــم میکـرد اعصــابم خــورد بود 

 

اخــه چـــرا روزی کـه اومــده بــودم تفـریح پیش صمیمی تـرین دوستــم بایـد این اتفــاق بیفتـــه ؟؟؟

یهـــو دیدم که ســارا گفـت الوو .....

 

با تعجـب نگاش کردم اون به گوشـــی من زنگ زده بــــود و یکی برداشته بــود ...!!! بــــــاورم نمیشد دیگــه مطمئن شــدم از تــوی جیبــم معلوم نیس چجوری دزدیدنش 

 

 

خــلاصــه بعدا فهمــیدیم یه پسره لر شهـرکی که با لهجـه ی ناجــوری حــرف میزد گوشی بیچــاره ی منو دزدیده و با کمــال پرویی زنگ میزنیــم جــواب میده و حــاضر نیست سیــمکارت رو بسوزونه 

 

آآاااه ..... مـوبایل بیچــاره ی من ...... .. ایشاله هــرجا هستـــی خوش باشــی ....  صاحب جـدیدتوو خیلــی اذیت کن و اعصابشو خــورد کن ..

 

خــوب دوس جــونا ببخشــید این خــاطــره ی بد منم طــولانی شــد ولــی حتــما نظــرتونو بگین اگــه شما بــودین چیکار میکــردین ؟؟ حــاضر بـــودین بهش پــول بدین تــا گوشی رو براتون بیاره ؟ اخــه ما این پیشنهــاد رو بهش دادیم و گفت بایــد پول گوشی رو بدین و ماهم گفتــیم گمشو

 

18500000  خـوب دیگـه من رفتـــم باباااااای   18500000

 



:: بازدید از این مطلب : 859
|
امتیاز مطلب : 115
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
تاریخ انتشار : 21 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ..: • خـــ ـاطــ ـره •:..

 

  خــــــاطــرات خیــس مـــن

 

 

دفتــــرم را بــــاز میکنــــم 

 

دفتـــــری سرشــار از خــــاطره

 

  خـــــاطــره هــایــی تــــاریـــک

 

خــــاطره هـایــی روشــن

 

خـــــاطره هایی که تو در اعمــاقم ساختـــی 

 

  در عمــق وجـــــودم

 

فــــریادیست 

 

فـــــریادی که حــس لمــس وجــــود طلــایـــی

 

تو   را  درخــواست  دارد

 

دیــــدن چشمان رویــــایی تو را

 

و گــــرفتــن دستان گرمت را

 

دفتــــرم را میبندم

 

...

 

میخــــواهم بسوزانم  خاطراتم را

 

میسووزانــــــم

 

  امــا به من بگـــو 

 

   ایا میتوانـــم احساساتم را نیــــز بسوزانم ؟

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 866
|
امتیاز مطلب : 109
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
تاریخ انتشار : 19 دی 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد